آنچه مدتهاست آغاز شده و امروز شکل گیری اش بیش از قبل سرعت گرفته و تبدیل به وضعیتی قابل رویت شده است، جابجایی قدرت از غرب به شرق است که محققان و اندیشمندان متعددی را به پژوهش در آن باره و نوشتن از آن و تحلیل و بررسی شرایط حول محور آن وادار نموده است. در این مقاله مروری داریم بر شواهدی که به زعم پژوهشگران غیر ایرانی تاییدیه ایست بر این مدعا. در اینجا سعی شده موارد بصورت تیتروار و موجز ارائه شوند:
۱. پایان قرن آمریکایی
پس از پایان جنگ جهانی دوم، نظم جهانی برای بیش از هفت دهه تحت سیطره قدرتهای غربی—بهویژه ایالات متحده آمریکا—شکل گرفت. نظام مالی بینالمللی، نهادهای سیاسی جهانی، بازارهای سرمایه، و حتی روایتهای رسانهای و گفتمانهای فرهنگی، همگی از دل تمدن غرب برخاسته بودند و به گونهای عمل میکردند که برتری غرب را تثبیت کنند. اما از ابتدای قرن بیستویکم، شکافهایی عمیق در این نظم بهظاهر باثبات آغاز به رخ نمایی کردند:
شکست پروژه جهانیسازی از نوع آمریکایی در برابر ناسیونالیسمهای منطقهای
بحران مالی ۲۰۰۸ که اعتبار مدل نئولیبرال غربی را خدشهدار کرد
دو قطبی شدن شدید جامعه آمریکایی و بحران مشروعیت دموکراسی در غرب
خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و افول قدرت نرم اروپایی
ناکامی نظامی آمریکا در خاورمیانه و خروج تحقیرآمیز از افغانستان
این رویدادها بیش از آنکه حوادثی جداگانه باشند، نشانههایی از افول تدریجی هژمونی غرب هستند—افولی که نه ناگهانی، بلکه مرحلهبهمرحله و همراه با برآمدن نیروهای جدید در شرق در حال وقوع است.
۲. طلوع قدرت در شرق: چین، هند و ائتلافهای نوظهور
در سوی دیگر، شرق آسیا و اوراسیا شاهد برآمدن نیروهایی هستند که با رویکردی تدریجی، صبور و ساختاری، در حال شکلدادن به نظمی جدید هستند.
چین:
چین تنها یک قدرت اقتصادی در حال رشد نیست؛ بلکه پروژهای تمدنی است که با تلفیق برنامهریزی متمرکز، سرمایهگذاری زیرساختی، و نفوذ فرهنگی در حال بازتعریف نقش قدرت در قرن جدید است. ابتکار کمربند و جاده، تلاش برای دیجیتالیسازی پول ملی (یوان دیجیتال)، و تسلط بر زنجیرههای تأمین جهانی، تنها بخشی از نقشه راه چین برای جایگزینی تدریجی نظم دلاری است.
هند:
هند با جمعیتی جوان، زیرساخت دیجیتال گسترده، و دموکراسی پایدار، به عنوان یک رقیب و شریک همزمان برای چین شناخته میشود. برخلاف مسیر دولتی چین، هند بر مزیت بازار آزاد، قدرت نرم فرهنگی، و دیپلماسی متوازن بین شرق و غرب تکیه دارد.
بریکس و سازمان همکاری شانگهای:
نهادهای منطقهمحوری همچون بریکس پلاس و سازمان همکاری شانگهای، در حال پر کردن خلأ اعتماد به ساختارهای غربی مانند G7، ناتو و بانک جهانی هستند. این ائتلافها، با تأکید بر برابری، عدموابستگی، و مشارکت درونزا، در حال تبدیل شدن به بازیگران واقعی عرصه تصمیمگیری جهانیاند.
در این میان، کشورهای مستقل و منطقهمحور که وابستگی ایدئولوژیک به بلوک غرب ندارند، بیش از پیش مورد توجه این ائتلافها قرار گرفتهاند. و در اینجاست که ایران وارد میدان میشود.
۳. ایران: بازیگر مستقل در قلب گذار تمدنی
در میان کشورهای مستقل، معدود کشورهایی هستند که همزمان از ویژگیهای ژئوپلیتیکی، فرهنگی، اقتصادی و تاریخی لازم برای ایفای نقشی تأثیرگذار در نظم جهانی آینده برخوردارند. ایران یکی از این کشورهاست، زیرا:
در چهارراه چین – روسیه – خلیج فارس – اروپا قرار دارد
صاحب یکی از بزرگترین ذخایر نفت و گاز جهان است
واجد تاریخی کهن با ریشه در تمدنی کهن و گفتمان مقاومتی مستقل است
و مهمتر از همه، در سالهای اخیر با عضویت در سازمان همکاری شانگهای و سپس بریکس پلاس، به صورت رسمی به حلقه قدرتهای شرقی پیوسته است.
در نگاه بسیاری از تحلیلگران شرقی، ایران نه صرفاً یک کشور منطقهای، بلکه یک محور استراتژیک برای اتصال اوراسیا، غرب آسیا، و حتی شمال آفریقاست. پروژههایی مانند کریدور شمال-جنوب که هند، روسیه و ایران را به هم پیوند میدهند، ایران را از یک بازیگر صرف، به یک زیرساخت حیاتی نظم آینده بدل کردهاند. در واقع، اگر شرق در حال طلوع است، ایران میتواند یکی از برجستهترین پیشانیهای این طلوع باشد—اگر بتواند از فرصتها بهره بگیرد، و خود را بهعنوان شریک قابل اتکا و سازنده معرفی کند.
۴. نبرد تکنولوژی و نظمهای موازی: شکاف بزرگ آینده
اگر جنگهای قرن بیستم بر سر خاک و نفت بود، جنگ قرن بیستویکم بر سر داده، کنترل تکنولوژی، و معماری نظم دیجیتال خواهد بود. در این میدان جدید، مرزهای سنتی جای خود را به دیوارهای نرمافزاری، زیرساختهای مخفی، و الگوریتمهایی دادهاند که نه تنها اقتصاد، بلکه تصمیمگیری سیاسی و هویت فرهنگی ملتها را نیز شکل میدهند.
آمریکا در تلاش برای حفظ برتری تکنولوژیک
با غولهایی چون Google، Apple، Amazon، و OpenAI، ایالات متحده هنوز در قلب دنیای دیجیتال جای دارد. اما رقبا، بهویژه چین، به سرعت در حال نزدیک شدن هستند.
چین نیز در حال ساخت اینترنت خاص خود است، کشوری که در کمتر از یک دهه از مصرفکننده تکنولوژی به تولیدکننده جهانی تبدیل شد، حالا با پروژههایی نظیر عصر دیجیتال ۲۰۳۰ و توسعه پول دیجیتال دولتی (e-CNY) در حال پایهگذاری معماری موازی با سیستم غربی است. در این فضا، کشورهایی که به هیچیک از دو جبهه متصل نیستند، بهشدت مورد توجهاند. ایران یکی از معدود کشورهاییست که میتواند: بدون وابستگی مطلق به یکی از دو بلوک، در هر دو فضا حضور داشته باشد، با تجربهای غنی از مقابله با تحریمهای تکنولوژیک، بهعنوان الگویی مقاوم مطرح شود و با سرمایهگذاری در هوش مصنوعی، زیرساختهای بومیشده، و بازارهای جایگزین مالی (مانند رمزارزهای منطقهای یا پلتفرمهای پرداخت بریکس)، نقش فعالی در نظم تکنولوژیک آینده ایفا کند در چنین نظمی، هر کشور یک گره است. و ایران گرهای میتواند باشد، که هم حیاتیست، هم استراتژیک.
۵. نهادهای جدید قدرت جهانی: بریکس، شانگهای، و آینده بدون هژمونی
نظم جدید در حال شکلگیری، دیگر حول محور سازمانهای تحت سلطه غرب نمیچرخد. امروز، آنچه در جلسات بریکس پلاس، سازمان همکاری شانگهای، یا اجلاسهای اقتصادی جنوب–جنوب رقم میخورد، به اندازه نشستهای G7 و ناتو اهمیت دارد.
بریکس پلاس: فراتر از یک بلوک اقتصادی
بریکس پلاس در ابتدا با هدف همکاری اقتصادی میان قدرتهای نوظهور تشکیل شد، اما امروز فراتر از یک بلوک اقتصادی است، بریکس با ایجاد بانک توسعه جدید (NDB)، طراحی سیستمهای پرداخت مستقل از سوئیفت، بررسی ارز مشترک برای مبادلات داخلی، در حال تضعیف ستونهای اصلی سلطه مالی غرب است. در این میان، پیوستن ایران به بریکس (در کنار عربستان، امارات، مصر و...) تنها یک تصمیم نمادین نبود؛ بلکه نشانهای بود از بازتعریف موقعیت ایران در نظم آینده.
سازمان همکاری شانگهای: دیپلماسی امنیتی و همگرایی منطقهای
ایران حالا یکی از اعضای رسمی این سازمان است—سازمانی که ابتدا با محوریت همکاری امنیتی میان چین، روسیه و کشورهای آسیای مرکزی شکل گرفت، و امروز به نهادی چندوجهی با ظرفیتهای اقتصادی، فرهنگی و انرژی بدل شده است. این سازمان نه تنها میتواند پلتفرمی برای همکاری در انرژی، تجارت و زیرساخت برای ایران باشد، بلکه در سطح نمادین هم نشانهایست از بازگشت ایران به سطح تصمیمسازان بزرگ منطقه.
۶. ایران: ژئوپلیتیکِ فرصت
برای دههها، در روایت غالب غربی تلاش شده ایران بهعنوان یک «چالش ژئوپلیتیک» یا «عامل بیثباتی» تصویر شود. اما در ساختار در حال شکلگیری قرن بیستویکم، ایران دیگر صرفاً موضوع بحران نیست، بلکه یک گره راهبردی برای اتصال شرق به غرب، جنوب به شمال، و انرژی به بازار است و در نظم نوین جهانی اهمیت کلیدی دارد. این اهمیت را میتوان در چند مؤلفه اصلی خلاصه کرد:
• جغرافیا: ایران در موقعیتی استراتژیک میان چین، اروپا و خلیج فارس قرار دارد و میتواند بهعنوان پل ترانزیتی اصلی میان شرق و غرب ایفای نقش کند.
• انرژی: با در اختیار داشتن یکی از بزرگترین ذخایر گاز طبیعی جهان، ایران میتواند تأمینکنندهای حیاتی برای هند، چین و سایر اقتصادهای نوظهور باشد.
• فرهنگ و تمدن: ایران از طریق قدرت نرم و شبکههای فراملی در کشورهایی چون عراق، لبنان، سوریه و آسیای مرکزی، نفوذ فرهنگی و سیاسی قابلتوجهی دارد.
• زیرساخت: پروژههایی مانند کریدور شمال–جنوب، توسعه بندر چابهار و خطوط ریلی چین–ایران–اروپا، نقش ایران را در اتصال مناطق مختلف تقویت میکند.
• نهادهای بینالمللی: عضویت رسمی در بریکس و سازمان همکاری شانگهای، ایران را در مسیر ادغام در نظم جدید جهانی قرار داده است
ایران اگر بتواند با اصلاح سیاست داخلی، ثبات اقتصادی، و گشایش هوشمندانه در دیپلماسی منطقهای همراه شود، نهتنها بازیگر آینده است، بلکه میتواند یکی از طراحیکنندگان نظم نوین جهانی باشد.
۷. ایران در کریدورهای آینده: انرژی، ترانزیت، بازارهای مالی جایگزین
در جهانی که هر روز بیشتر بهسوی چندقطبیشدن پیش میرود، کشورهایی که در محل تلاقی کریدورهای راهبردی جهانی قرار دارند، نقش تعیینکنندهای در شکلدهی به نظم آینده خواهند داشت. ایران یکی از معدود کشورهایی است که همزمان در سه محور اصلی آینده حضور دارد:
الف) انرژی: شریان حیات اقتصادی شرق
ایران با داشتن دومین ذخایر گاز طبیعی و چهارمین ذخایر نفتی جهان، نهتنها صادرکننده انرژی است، بلکه یک منبع ثبات استراتژیک برای کشورهایی است که میخواهند وابستگی خود را به تأمینکنندگان غربی یا مسیرهای ناامن کاهش دهند. چین و هند، دو قدرت در حال خیزش هستند و هر دو نیاز حیاتی به گاز و نفت دارند. خط لولههای پیشنهادی از ایران به پاکستان، هند، و کشورهای آسیای مرکزی میتواند جایگزینی برای خط لولههای روسیه و مسیرهای آفریقایی باشد. مشارکت ایران در پروژههای LNG و تبادل برق با منطقه نیز میتواند آن را به یک «هاب انرژی منطقهای» تبدیل کند.
ب) ترانزیت: شاهراه خشک و دریایی
ایران با موقعیتی که دارد، میتواند دو مسیر مهم را پوشش دهد: اول کریدور شمال–جنوب (از بمبئی تا سنپترزبورگ): ارزانتر و سریعتر از مسیر کانال سوئز، و دوم کریدور شرق–غرب (از چین تا ترکیه و اروپا): جایگزینی برای مسیرهای سنتی آسیای جنوب شرقی و عبور از دریای چین. این مسیرها نهتنها اقتصادیاند، بلکه ژئوپلیتیکیاند. کشوری که در این مسیرها نقطه اتصال باشد، در نظم آینده تبدیل به ستون فقرات منطقه خواهد شد.
ج) بازارهای مالی جایگزین
در دنیایی که دلار دیگر ارز بیرقیب نیست، ایران با عضویت در بریکس میتواند از سیستمهای پرداخت غیردلاری استفاده کند، به بانک توسعه بریکس برای تأمین مالی پروژههای زیربنایی متصل شود، و در همکاری با چین و روسیه، از بسترهایی مانند یوان دیجیتال یا روبل دیجیتال استفاده کند. این مسیرها، تنها راههای فرار از تحریم نیستند بلکه ابزارهای بازتعریف استقلال مالی و حضور فعال در اقتصاد جهان آیندهاند.
۸. دیپلماسی ایران: بلوکسازی هوشمندانه و چندمحوری
نظم نوین جهانی، برخلاف دوران جنگ سرد، دو قطبی نیست. جهان آینده چندقطبی و چندشبکهای است. در چنین دنیایی، دیپلماسی موفق، دیپلماسی «وابسته» نیست، بلکه چندمحوری، منعطف و هوشمندانه است. ایران میتواند همزمان با شرق همکاری استراتژیک داشته باشد، بدون آنکه تمام ظرفیتهایش را وابسته به یک کشور نماید. از درهای نیمهباز غرب، خصوصاً اروپا، برای تبادل فرهنگی، علمی و تکنولوژیک بهره ببرد و در جهان جنوب (Global South)، با کشورهایی چون برزیل، اندونزی، مکزیک، آفریقای جنوبی، و دیگر اعضای بریکس، پیوندهای مستقل و فرامرزی برقرار کند. این مدل، نه تنها از انزوا جلوگیری میکند، بلکه جایگاه ایران را بهعنوان پل ارتباطی میان بلوکها تقویت میکند. همچنین، ایران میتواند میزبان ابتکارات صلح، همکاری، و توسعه منطقهای در غرب آسیا باشد. با تجربه دیپلماتیک در بحرانهای منطقهای، ایران میتواند نقش میانجی مثبت، میزبان سازمانهای مشترک منطقهای، و مرکز تعامل قدرتهای بزرگ را بازی کند.
نتیجهگیری
در جهانی که قدرت از غرب به شرق در حال انتقال است، نقش کشورهایی که در مرز این گذار ایستادهاند، تعیینکننده خواهد بود. ایران، بیش از هر کشور دیگری در قلب این تغییر قرار دارد، نه صرفاً بهدلیل منابع یا موقعیت جغرافیایی، بلکه بهخاطر پتانسیل تاریخی، تمدنی، فرهنگی، و راهبردی که دارد. اما تحقق این پتانسیل، بههیچوجه قطعی نیست. برای آنکه ایران بازیگر سازنده نظم آینده باشد و نه تنها تماشاچی آن، به چند عنصر کلیدی نیاز است: اصلاح زیرساختهای داخلی برای توسعه پایدار و قابل اتکا، بازنگری در دیپلماسی برای ایجاد مشارکتهای بلندمدت، سرمایهگذاری در فناوری و آموزش برای ورود به اقتصاد آینده، ایجاد تصویر درست از ایران و متناسب با جایگاه جدیدی که قرار است در آن تعریف شود که بخش اعظم آن از مسیر دیپلماسی فرهنگی امکان پذیر خواهد بود.
آینده نزدیک است، و بازیگران بزرگ فردا از همین امروز انتخاب میشوند، ایران به آسانی میتواند یکی از آنها باشد.
منابع
1. Fareed Zakaria (2008). The Post-American World. W. W. Norton & Company.
2. Samuel P. Huntington (1999). The Lonely Superpower. Foreign Affairs, Vol. 78, No. 2.
3. Joseph S. Nye (2004). Soft Power: The Means to Success in World Politics. PublicAffairs.
4. McKinsey Global Institute (2019). The Future of Asia: Asian flows and networks are defining the next phase of globalization.
5. Goldman Sachs (2023). BRICS and Beyond: Building the New World Order.
6. World Bank Open Data (accessed 2024). World Development Indicators. https://data.worldbank.org
7. International Monetary Fund (IMF) (2023). World Economic Outlook Database.
8. Chatham House (2023). Iran’s Strategic Role in the North-South Transport Corridor.
9. CSIS (Center for Strategic and International Studies) (2022). Iran and the Emerging Eurasian Energy Order.
10. Oxford Institute for Energy Studies (2023). Iran’s Gas Exports: Challenges and Opportunities.
11. SCO Secretariat (2022). Declaration of the Shanghai Cooperation Organisation Heads of State Council.
12. South Centre (2021). BRICS and the Reform of the Global Governance System.
13. UNCTAD (2022). South-South Cooperation in a Fragmented World.
14. Freedom House (2023). Freedom in the World Report: The Decline of Western Democracies.
15. Bertelsmann Stiftung (2022). BTI Transformation Index 2022.
16. Trading Economics (accessed 2024). Iran GDP Growth and Energy Data. https://tradingeconomics.com/iran
17. OECD iLibrary (2023). Geopolitical Shifts and Global Trade Realignments.
18. IRIS – Institut de Relations Internationales et Stratégiques (France, 2023). L’Iran dans la multipolarité montante.
نظر شما